انوش ناریابی
انگیزه دل را سلام و صد سلام، انگشت بر نقطه ای می گذارید که جان را جانان است.
هر یادی از استاد دکتر عبدلی را زندگیست، از استاد فرامرز مسرور روایت می شد دکتر از همراهان من در آذربایجان قابل ستایش بود و با درجه استادی دکتر را می شناختند- بنده حقیر چه می توانم بگویم که شما از باغ هنر از گل غنچه می-چینید، دکتر عبدلی ورقی از تاریخ در عصر ما هستند که به تالش شناسنامه تاریخی دادند اگر در لای متون دریابیم جمع آوری اطلاعات زبان تالشی از دکتر عبدلی بسیار سازنده بود و هست زمانی در سال ۶۳ قزوین بودم دوستی قبل از کشیدن شمشیر، کتابی از دکتر سوغات آوردند که دو بیت شعر هم تقدیم استاد کرده بودند. استاد علی عبدلی محققی هستند که ریشه تالش را آبیاری می کنند عمیق بر بخت تالش سایه تا دشت دارد که غروبش تولد ماه و ستاره است. خواستید پرده اندازم من از آفتاب تند تاریخ در سایه بزرگانی چون دکتر عبدالی آرمیده ام، ما هنرجویان منطقه فومنات تشکر ویژه از شما داریم قبول زحمت کرده ورقی به تاریخ تالش افزوده اید. جهت ارادت قطعه ای تقدیم استاد داشته: .
مرا دور است
دور
آتشی،
در جنگل
صدای تیشه نجار
بلند بالا
درخت را
مرا دور است
گذرگاه،
غروب،
چشمه!
آبشاران
دل آویز
تا فرازِ قلّه ها
شبِ بارانِ
ستاره
دور است
دور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر