۱۳۹۵ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

دکتر عبدلی پدید آورنده اندیشمند «تاریخ تالش»

 حسین صفری سید آبادی
معلوم نیست چرا حرفهای صادقانه را تنها وقتی می توان زد که آبها از آسیاب افتاده باشند، معلوم نیست ما انسانها چرا همواره منتظر افتادن آب از آسیابیم، تا کار کارستانمان را انجام دهیم و باز معلوم نیست قرار بوده ابتدا چه کاری انجام بدهیم که گذاشتیم برای بعد از افتادن آب از آسیابها، ولی معلوم است وقتی می توان مثل دکتر علی عبدلی تلاشی برای حرف حساب زدن نمود که از روی آسیاب ادراک انسانها، آبهای احساسات غیرواقعی فرو ریخته باشد و وجدان جلا زده اش در دسترس عقل باشد کاری کارستان به نظر می رسد برای معرفی هر مفهومی نیاز به گزاره ای است تا در ارتباط معانی کلمات آن، مفهوم آن پدیده باز نمایانده شود و هر تعریفی مولفه هایی دارد و با این مولفه هاست که پی بردن به مفهوم امکان پذیر هست یا نیست، بنابراین انسان را به عقل، باغ را به درخت، خداوند بزرگ را به آفرینش، دین را به انبیاء، هویت را به تاریخ، طلا را با سنگ محک و جغرافیا را به مولفه ها و عوارض طبیعی و انسان ساز و همه هفت مورد بالا را با مورخان نویسندگان، شاعران و اساتید علم و عمل میتوان باز شناخت که دکتر علی عبدلی یکی از این نوابغ شاعر، نویسنده، محقق و کاوشگر… می باشد،

 امروزه بدون استثنا در تالش ، گیلان و ایران عزیز و حتی خارج از ایران هیچکسی- را توجه نمائید . هیچکسی را نمیتوانید بیابید راجع به قوم و فرهنگ تالش بخواهد به مطلبی دسترسی پیدا کند و بدون آثار علی عبدلی بتواند بدانها برسد که بدان خواهم پرداخت.
گاهی اوقات این قوانین تغییر می کنند و مولفه ها آنقدر وسیعتر میشوند که خود شاخص پدیده ای عظیم تر از وضعیت قانونمند فوق می شوند. وقتی اسم علی (ع) را می شنویم ناخودآگاه به سمت قبیله ای از معارف انسانی کشانیده میشویم چیزی که بسیار فراتر از وسعت تفکر جغرافیایی ماست، وقتی کلمه مولانا جلال الدین بلخی (مولوی) را می شنویم به درایی شورانگیز از حرارت و کمال کشانیده می شویم، وقتی نام استاد محمدرضا شجریان را می شنویم چشمانمان را بسته و
غیرممکن است اگر شناختی روی موسیقی سنتی داشته باشیم یکی از تصنیف هایش را نجوا نکنیم و اگر عابد و زاهد باشیم که دیگر ربنا ماه رمضان را خواهیم دید و شنید (در فکر و خیال مان)، اسم نیما قطعاً ما را به یاد شعرهایی که سروده و مثل ریگ بیابان زیر دست و پایمان ریخته آخر نیما پدر اینهاست.
و امّا بعد، وقتی اسم علی عبدلی را می شنویم تنها به او فکر نمی کنیم، به شخص او که انسانی وارسته ، مؤدب، خونسرد و متین با لبخندی ملیح که خونسردی اش با آن لبخند شاید از ادبیاتش و کارهای فرهنگی ای که انجام داده نمره بالاتری از انسانیت را به او بدهد، وقتی اسم عبدلی را می شنوید که به کهکشانی از متون تالشی، تاتی، ترکی، شعر، لغت کشیده شده و تنها به او فکر نکرده و نمی کنیم، به شخص او که انسانی فرهیخته بلکه به زوایایی از تاریخ و جغرافیا فرو میرویم به اشعارش که روح دارند و من ۵۵ ساله که دارای دو نوه و عروس و داماد می باشم و ۳۶ سال هست ازدواج کرده ام وقتی شعر تالش شالراه استاد را می خوانم ناخودآگاه اشک در چشمانم جمع می شوند و یاد و خاطرات دوران نوجوانی و جوانی و … برایم تداعی میشوند، زنگی عاشقانه، عاشق شدن، کارکردن ، ارزانی ، اعتماد و اعتبار ( گوشت کیلویی چهار تومان نسیه ببر پاییز بجایش بمن برنج بده) تجارت جهانی امروزین برای انسان تداعی میشود. همانگونه که شعر ای روزی شمبه روزی) استاد مرحوم مسرور ماسالی برایم تداعی کننده بود.
شعر شالَرا استاد عبدلی سراسر آکنده از نجواهای عاشقانه و تجربه های اجتماعی اوست. عبدلی بدون تردید و بدون هیچ تعارفی یکی از چهره های برجسته حوزه فرهنگ گیلان و پرچم دار تالش شناسی است . او کوله باری از تاریخ این مرز و بوم را بر دوش کشیده است . کوله باری از دردهای نهفته را تصویر کرده است ، به ویژه تاریخی پر از رنج که بر این وادی و سامان در گوشه ای از گیلان گذشته است. این پیوند عمیق میان انسان و جغرافیا و بالعکس تنها و تنها تالش از رنج طولانی ای هست که ایشان در بین شالَ را زیسته و یا گوشت و پوست و استخوان احساس و در کالبدی فرو رفته و نمی شود از عبدلی جدا نمود.
عبدلی از تالش و تاریخ و جغرافیای تالش و فرهنگ غنی تالش چیزی را ترسیم نموده که هیچکس و هیچگاه کسی نتوانسته است آنرا نه تنها به تصویر که حتی تصور کند و این کار باقی، شاید راز جاوانگی مردی باشد که حالا حالاها به او نیازمندیم وآرزومندیم یک قرن دیگر و بعد چمدانش را ببندد، چون اواخر سال قبل و ابتدای سال جدید گیلانیها و تالشان عاشق عزیزانی را از دست دادند زمستان سرد استاد فرامرز مسرور ما سالی و بهار استاد فریدون پور رضا پس حالا حالاها طاقت دوری کسی را نداریم . انشاء الله صد سال دیگر دکتر عبدلی را داشته باشیم
بدیهی ست سخن در باره علی عبدلی در اینجا به پایان نمی رسد. زیرا بسیاری از دوستان و دوستدارانش از تدارک این ویژه نامه خبر نداشتند و بی تردید آنان در آینده مارا موظف به تدوین و انتشار شماره دوم و سوم آن خواهند نمود .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر