آرمین فریدی
10سال
پیش در مقاله «تمبوره لیم آوی برده» توضیح دادم که چگونه با استاد عبدلی
آشنا شدم .پس تکرار نمی کنم و قصد هم ندارم متنی طولانی در مورد ایشان
بنویسم چرا که همین چند ماه پیش تصمیم گرفتیم جای حرف زدن در مورد ایشان
آستین بالا بزنیم و تشکری در حد توانمان از ایشان بکنیم. و با همراهی چند
دوست دلسوخته در فضای کوچک اما پر برکت فرهنگ کده تالش مراسم تجلیل از
ایشان را برگزار کردیم که زیبا ، به یاد ماندی و عاشقانه بود بغض استاد
عبدلی حکایت ۵۰ سال تنهایی بود، ما که برگزار کننده بودیم شرمنده بودیم از
اینکه چقدر دیر بزرگ می شویم تا سر راست کنیم به دیدن بزرگان قوممان.
بزرگ داشتن بزرگان فرهنگ و هنر و… تالش یعنی بزرگ و گرامی داشتن تالش، یعنی افزودن منزلت خودمان اکثر دلسوزان عرصه تالش دغدغه شان کم توجهی به تالش است اما آیا ما خودمان به یکدیگر توجه می کنیم ؟
نمی خواهم به این پرسش جواب تلخ نه بگویم بلکه می خواهم امیدوارانه بگویم بلی! ما تالشها حرکتی را در جهتی درست آغاز کرده ایم و پاسخ بلی می رود که مچ پاسخ نه را به زمین بزند اگر نیمه پر لیوان را ببینیم ما تالشها موفق شدیم هرچند در واپسین روزها و کمی دیر ، اما پیش از درگذشت استاد مسرور به او بگوییم که دوستش داریم. حسین صفری بی هیچ ادعایی ویژه نامه ای تمام رنگی برای استاد نشر کرد و به دستش رساند و بچه های فرهنگ کده با دست تنگ و دلی دریا تندیس استاد مسرور را ساختند که حداقل برای لحظاتی شکوه را در چشمان آبی رنجورش منعکس ساخت و معلم پیر فرازانه کنار خانواده اش بازتاب گوشه ای از مهرش را دید. یا در حرکت خجسته ای دیگر مومن منفرد ویژه نامه مفصلی را برای هادی حمیدی گرد آورده ، ویژه نامه حاضر نیز که اتفاقی و بی هیچ هماهنگی ساختگی ای با فاصله کمی پس از بزرگداشت و ساخت تندیس علی عبدلی منتشر میشود دستمریزاد دارد و دلیل دیگری بر این مدعاست که این آگاهی به وجود آمده و میرود که همه گیر شود. با یک جمله کوتاه در مورد بنیانگزار تالش شناسی در ایران و یک بیت از حضرت مولانا این گریز کوتاه را به پایان می برم:
رهروان راه تالش شناسی از هر سویی که به باغ تالش شناسی وارد شوند از دری عبور می کنند که علی عبدلی چهارچوبش را نهاده .
«چو بر گورم بخواهی بوسه دادن رخم را بوسه ده اکنون همانم»
بزرگ داشتن بزرگان فرهنگ و هنر و… تالش یعنی بزرگ و گرامی داشتن تالش، یعنی افزودن منزلت خودمان اکثر دلسوزان عرصه تالش دغدغه شان کم توجهی به تالش است اما آیا ما خودمان به یکدیگر توجه می کنیم ؟
نمی خواهم به این پرسش جواب تلخ نه بگویم بلکه می خواهم امیدوارانه بگویم بلی! ما تالشها حرکتی را در جهتی درست آغاز کرده ایم و پاسخ بلی می رود که مچ پاسخ نه را به زمین بزند اگر نیمه پر لیوان را ببینیم ما تالشها موفق شدیم هرچند در واپسین روزها و کمی دیر ، اما پیش از درگذشت استاد مسرور به او بگوییم که دوستش داریم. حسین صفری بی هیچ ادعایی ویژه نامه ای تمام رنگی برای استاد نشر کرد و به دستش رساند و بچه های فرهنگ کده با دست تنگ و دلی دریا تندیس استاد مسرور را ساختند که حداقل برای لحظاتی شکوه را در چشمان آبی رنجورش منعکس ساخت و معلم پیر فرازانه کنار خانواده اش بازتاب گوشه ای از مهرش را دید. یا در حرکت خجسته ای دیگر مومن منفرد ویژه نامه مفصلی را برای هادی حمیدی گرد آورده ، ویژه نامه حاضر نیز که اتفاقی و بی هیچ هماهنگی ساختگی ای با فاصله کمی پس از بزرگداشت و ساخت تندیس علی عبدلی منتشر میشود دستمریزاد دارد و دلیل دیگری بر این مدعاست که این آگاهی به وجود آمده و میرود که همه گیر شود. با یک جمله کوتاه در مورد بنیانگزار تالش شناسی در ایران و یک بیت از حضرت مولانا این گریز کوتاه را به پایان می برم:
رهروان راه تالش شناسی از هر سویی که به باغ تالش شناسی وارد شوند از دری عبور می کنند که علی عبدلی چهارچوبش را نهاده .
«چو بر گورم بخواهی بوسه دادن رخم را بوسه ده اکنون همانم»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر